معنی فارسی flect

B1

منعکس شدن، به ویژه در مورد نور و تصویر.

To bend or change direction, especially of light or sound.

example
معنی(example):

نور خورشید شروع به انعکاس روی آب کرد و الگوهای خیره کننده‌ای ایجاد کرد.

مثال:

The sunlight began to flect off the water, creating dazzling patterns.

معنی(example):

زمانی که نور منعکس می‌شود، می‌تواند رنگ‌های زیبایی تولید کند.

مثال:

When light flects, it can produce beautiful colors.

معنی فارسی کلمه flect

: معنی flect به فارسی

منعکس شدن، به ویژه در مورد نور و تصویر.