معنی فارسی fleshly
B2جسمی، به لذت‌ها و خواسته‌های مربوط به بدن و حواس اشاره دارد و ممکن است به پلوش‌های مادی همچنین توجه داشته باشد.
Pertaining to the physical body, often related to sensual or material pleasures.
- adjective
- adverb
Of or relating to the body.
Of, relating to or resembling flesh; composed of flesh; having a lot of flesh.
Of or relating to pleasurable (often sexual) sensations.
Of or relating to non-spiritual or non-religious matters.
In a sensual way; in a sexual way; carnally.
او لذت‌های جسمی را به دنبال‌کردن تحصیلات عالی ترجیح داد.
She preferred fleshly pleasures over academic pursuits.
خواسته‌های جسمی می‌توانند گاهی به تنش‌ها در زندگی منجر شوند.
Fleshly desires can often lead to conflicts in one's life.
معنی فارسی کلمه fleshly
:
جسمی، به لذت‌ها و خواسته‌های مربوط به بدن و حواس اشاره دارد و ممکن است به پلوش‌های مادی همچنین توجه داشته باشد.
