معنی فارسی fleyedly

B1

fleyedly، به صورت غیرقابل کنترل یا بدون برنامه.

In an uncontrolled or erratic manner.

example
معنی(example):

پرنده به طور fleyedly بالای درختان پرواز کرد.

مثال:

The bird flew fleyedly above the trees.

معنی(example):

او لیز خورد و به طور fleyedly از تپه به پایین افتاد.

مثال:

He tripped and fell fleyedly down the hill.

معنی فارسی کلمه fleyedly

: معنی fleyedly به فارسی

fleyedly، به صورت غیرقابل کنترل یا بدون برنامه.