معنی فارسی flicky

B1

به حرکات سریع و کوتاه که به شکلی ناگهانی به وجود می‌آید اشاره دارد.

Characterized by quick, sharp, or sudden movements.

example
معنی(example):

او با حرکتی چشمک‌زن به دوستش سلام کرد.

مثال:

He gave a flicky wave to his friend.

معنی(example):

حرکات چشمک‌زن رقصنده خیره‌کننده بود.

مثال:

The flicky movements of the dancer were mesmerizing.

معنی فارسی کلمه flicky

: معنی flicky به فارسی

به حرکات سریع و کوتاه که به شکلی ناگهانی به وجود می‌آید اشاره دارد.