معنی فارسی flimsily

B1

به‌طور ناپایدار و شکننده؛ اشاره به کیفیت ضعیف.

In a manner that is weak or lack of strength; often used to describe quality.

example
معنی(example):

پل به طور ناپایدار ساخته شده بود و خراب شد.

مثال:

The bridge was built flimsily and collapsed.

معنی(example):

او مفهوم را به طور ناپایدار توضیح داد و همه را گیج کرد.

مثال:

She explained the concept flimsily, leaving everyone confused.

معنی فارسی کلمه flimsily

: معنی flimsily به فارسی

به‌طور ناپایدار و شکننده؛ اشاره به کیفیت ضعیف.