معنی فارسی flimmer
B1لرزش، حرکتی ناپایدار و سریع که معمولاً به نور مربوط میشود.
A flickering or wavering light or vision.
- NOUN
example
معنی(example):
شمع نوری نرم و لرزان تولید کرد.
مثال:
The candle produced a soft flimmer of light.
معنی(example):
بینایی او بعد از خیره شدن به صفحه، دچار لرزش شد.
مثال:
His vision suffered from a flimmer after staring at the screen.
معنی فارسی کلمه flimmer
:
لرزش، حرکتی ناپایدار و سریع که معمولاً به نور مربوط میشود.