معنی فارسی flyless
B1بدون پرواز، حالتی که در آن هیچ پرندهای در حال پرواز نیست.
Describing a time or state in which there is no flying occurring.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روزهای بدون پرواز زمستان میتواند طولانی به نظر برسد.
مثال:
The flyless days of winter can feel long.
معنی(example):
پس از طوفان، آسمان بدون پرواز بود.
مثال:
After the storm, it was a flyless sky.
معنی فارسی کلمه flyless
:
بدون پرواز، حالتی که در آن هیچ پرندهای در حال پرواز نیست.