معنی فارسی flo
B1جریان، حرکت یا سیر یک چیز به سمت جلو، مانند آب یا اطلاعات.
The movement or flow of something, typically water or a stream of information.
- NOUN
example
معنی(example):
جریان رودخانه پس از باران سنگین افزایش یافت.
مثال:
The flo of the river increased after the heavy rain.
معنی(example):
او متوجه شد که جریان ترافیک امروز به طور غیرمعمولی کند است.
مثال:
She noticed the flo of traffic was unusually slow today.
معنی فارسی کلمه flo
:
جریان، حرکت یا سیر یک چیز به سمت جلو، مانند آب یا اطلاعات.