معنی فارسی flocculency
B1فلوکولنسی، به اندازهگیری و کیفیت شکلگیری کلنیهای ذرات اشاره دارد.
The state of being flocculent or forming clumps.
- NOUN
example
معنی(example):
فلوکولنسی رسوب مشاهده شد.
مثال:
The flocculency of the sediment was noticeable.
معنی(example):
او فلوکولنسی را اندازهگیری کرد تا موفقیت فرآیند را تعیین کند.
مثال:
He measured the flocculency to determine the success of the process.
معنی فارسی کلمه flocculency
:
فلوکولنسی، به اندازهگیری و کیفیت شکلگیری کلنیهای ذرات اشاره دارد.