معنی فارسی floriated
B2زینتی با نقوش گلها، معمولاً در هنرهای تزئینی به کار میرود.
Decorated with flowers or floral designs.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having floral ornaments
مثال:
floriated capitals of Gothic pillars
example
معنی(example):
طرح گلدار روی گلدان آن را منحصر به فرد کرد.
مثال:
The floriated design on the vase made it unique.
معنی(example):
این نسخه خطی با حروف ابتدایی گلدار تزئین شده بود.
مثال:
The manuscript was decorated with floriated initials.
معنی فارسی کلمه floriated
:
زینتی با نقوش گلها، معمولاً در هنرهای تزئینی به کار میرود.