معنی فارسی floridity
B1فلوریدتی، به شکوه و زیبایی زبانی یا بصری اشاره دارد.
The state of being florid, characterized by elaborate or intricate detail.
- NOUN
example
معنی(example):
فلوریدت بودن سبک نوشتاری او آن را لذتبخش کرد.
مثال:
The floridity of his writing style made it enjoyable.
معنی(example):
او از فلوریدتی طبیعت در هنگام پیادهرویهایش لذت میبرد.
مثال:
She appreciated the floridity in nature during her hikes.
معنی فارسی کلمه floridity
:فلوریدتی، به شکوه و زیبایی زبانی یا بصری اشاره دارد.