معنی فارسی flrie
B1حالتی سرشار از شادی و احساس خوبی که ناشی از موفقیت است.
A state of being high-spirited or joyful, often after a success.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این موجود دیوانه بود و به آرامی شناوری میکرد.
مثال:
The creature was flrie and floated gracefully.
معنی(example):
او بعد از برنده شدن در مسابقه احساس دیوانگی کرد.
مثال:
He felt flrie after he won the race.
معنی فارسی کلمه flrie
:
حالتی سرشار از شادی و احساس خوبی که ناشی از موفقیت است.