معنی فارسی flunkeyish

B2

رفتار یا خصوصیات مربوط به فردی که به دیگران به ویژه افراد با مقام بالا خدمت می‌کند و غالباً به طور ناپسند یا عاری از استقلال عمل می‌کند.

Describing characteristic behavior of someone who serves others, especially those in power, often in an undignified or servile manner.

example
معنی(example):

رفتار فلوکی‌اش او را در میان همسالانش نا محبوب کرد.

مثال:

His flunkeyish behavior made him unpopular among his peers.

معنی(example):

نگرش فلوکی مدیر به رئیس دل‌سردکننده بود.

مثال:

The manager's flunkeyish attitude towards the boss was disheartening.

معنی فارسی کلمه flunkeyish

:

رفتار یا خصوصیات مربوط به فردی که به دیگران به ویژه افراد با مقام بالا خدمت می‌کند و غالباً به طور ناپسند یا عاری از استقلال عمل می‌کند.