معنی فارسی flunkyhood
B1وضعیتی که در آن افراد به دلیل عدم موفقیت در تحصیلات یا کار، احساس عدم تعلق میکنند.
The condition of being a 'flunky', marked by feelings of inadequacy or failure.
- NOUN
example
معنی(example):
وضعیت ناکامان میتواند برای دانشجویان تنهاییآور باشد.
مثال:
Flunkyhood can feel isolating for students.
معنی(example):
بسیاری از فکر ورود به جایگاه ناکامان وحشت دارند.
مثال:
Many dread the thought of entering flunkyhood.
معنی فارسی کلمه flunkyhood
:وضعیتی که در آن افراد به دلیل عدم موفقیت در تحصیلات یا کار، احساس عدم تعلق میکنند.