معنی فارسی flushness

B1

قرمزی، به ویژه در گونه‌ها به دلیل احساساتی مانند شرمندگی یا گرما.

The quality of being flushed or having a reddish color, especially in the face.

example
معنی(example):

قرمزی گونه‌های او نشان می‌داد که شرمنده است.

مثال:

The flushness of her cheeks suggested that she was embarrassed.

معنی(example):

قرمزی رنگ باعث می‌شد که اتاق احساس زنده‌ای داشته باشد.

مثال:

The flushness of the paint gave the room a vibrant feel.

معنی فارسی کلمه flushness

:

قرمزی، به ویژه در گونه‌ها به دلیل احساساتی مانند شرمندگی یا گرما.