معنی فارسی fluxation
B2نوسانات یا تغییرات مداوم در یک سیستم یا شرایط خاص.
The act or process of fluctuating; variation or change.
- NOUN
example
معنی(example):
نوسان دما میتواند به طور قابل توجهی بر محیط زیست تأثیر بگذارد.
مثال:
The fluxation of temperatures can affect the environment significantly.
معنی(example):
پژوهشگران در حال بررسی نرخهای نوسان الگوهای آبوهوایی هستند.
مثال:
Researchers are examining the fluxation rates of climate patterns.
معنی فارسی کلمه fluxation
:نوسانات یا تغییرات مداوم در یک سیستم یا شرایط خاص.