معنی فارسی foin

B1

پهلو زدن یا حمله زدن به دشمن در گونه‌ای از نبرد یا رقابت.

To thrust or stab with a weapon, especially in fencing or combat.

example
معنی(example):

او در طول دوئل تلاش کرد تا به حریفش حمله کند.

مثال:

He tried to foin his opponent during the duel.

معنی(example):

شوالیه سعی کرد با شمشیرش به حریفش حمله کند.

مثال:

The knight attempted to foin with his sword.

معنی فارسی کلمه foin

: معنی foin به فارسی

پهلو زدن یا حمله زدن به دشمن در گونه‌ای از نبرد یا رقابت.