معنی فارسی foister

B1

تحمیل کردن چیزی به دیگران به خصوص به طور غیرمستقیم یا با فریب.

To impose something on someone, especially in a deceptive manner.

example
معنی(example):

جادوگر حقه‌هایش را به مخاطبین تحمیل کرد.

مثال:

The magician foisted his tricks on the audience.

معنی(example):

او مسئولیت را بر دوش همکارش انداخت.

مثال:

He foisted the responsibility onto his colleague.

معنی فارسی کلمه foister

:

تحمیل کردن چیزی به دیگران به خصوص به طور غیرمستقیم یا با فریب.