معنی فارسی folliculate
B2مربوط به فولیکولها، ساختارهایی در بدن که موها را تولید میکنند.
Relating to follicles, structures in the body that produce hair.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زیستشناس ساختار فولیکوله را زیر میکروسکوپ مطالعه کرد.
مثال:
The biologist studied the foliculate structure under the microscope.
معنی(example):
هر فولیکول مو بخشی از سیستم فولیکوله پوست است.
مثال:
Each hair follicle is a part of the skin's foliculate system.
معنی فارسی کلمه folliculate
:مربوط به فولیکولها، ساختارهایی در بدن که موها را تولید میکنند.