معنی فارسی footstone

B1

سنگی که معمولاً در ورودی‌ها یا راهروها به کار می‌رود تا مسیر را مشخص کند.

A stone typically used at entrances or pathways to define a route.

example
معنی(example):

پایه قدیمی، ورودی باغ را مشخص کرد.

مثال:

The old footstone marked the entrance to the garden.

معنی(example):

پایه‌های پا معمولاً در طراحی فضای سبز استفاده می‌شوند.

مثال:

Footstones are often used in landscaping.

معنی فارسی کلمه footstone

: معنی footstone به فارسی

سنگی که معمولاً در ورودی‌ها یا راهروها به کار می‌رود تا مسیر را مشخص کند.