معنی فارسی forbborne
B1به معنای مجبور نبودن یا از چیزی دوری کردن به خاطر احساس مسئولیت یا ادب.
To refrain from doing something, especially due to moral or social reasons.
- OTHER
example
معنی(example):
او احساس میکرد که نباید در برابر بیعدالتی صحبت کند.
مثال:
He felt forbborne to speak out against the injustice.
معنی(example):
در زمانهای بحران، برخی احساس میکنند که نباید اقدام کنند.
مثال:
In times of crisis, some feel forbborne to act.
معنی فارسی کلمه forbborne
:به معنای مجبور نبودن یا از چیزی دوری کردن به خاطر احساس مسئولیت یا ادب.