معنی فارسی forbidals
B1محدودیتهایی که به موجب آن کاری منع میشود.
Prohibitions that restrict certain actions.
- NOUN
example
معنی(example):
برخی فرهنگها علیه برخی اعمال محدودیت دارند.
مثال:
Some cultures have forbidals against certain actions.
معنی(example):
محدودیتها در سنت آنها بسیار سختگیرانه است.
مثال:
The forbidals in their tradition are very strict.
معنی فارسی کلمه forbidals
:محدودیتهایی که به موجب آن کاری منع میشود.