معنی فارسی forbidal

B1

منع کردن، جلوگیری از انجام چیزی، یک دستور قانونی یا اجتماعی.

To prohibit or make something not allowed.

example
معنی(example):

قانون هر نوع تبعیضی را منع خواهد کرد.

مثال:

The law will forbidal any form of discrimination.

معنی(example):

والدین اغلب از فرزندان خود می‌خواهند دیرتر بیرون نمانند.

مثال:

Parents often forbidal their children from staying out late.

معنی فارسی کلمه forbidal

:

منع کردن، جلوگیری از انجام چیزی، یک دستور قانونی یا اجتماعی.