معنی فارسی forboded
B1پیشگویی و نشان دادن نشانههای وقوع یک وضعیت بد یا قرار گرفتن در شرایط نامطلوب
Indicated or suggested through signs that something disastrous would occur.
- VERB
example
معنی(example):
بسیاری بر این باور بودند که نشانهها فاجعه را پیشگویی میکنند.
مثال:
Many believed that the signs forboded disaster.
معنی(example):
متون باستانی تصور میشد که پایان حتمی را پیشگویی میکنند.
مثال:
The ancient texts were thought to have forboded doom.
معنی فارسی کلمه forboded
:پیشگویی و نشان دادن نشانههای وقوع یک وضعیت بد یا قرار گرفتن در شرایط نامطلوب