معنی فارسی forbodes
B1نشان دادن یا پیشبینی کردن چیزی منفی یا غیرقابل قبول.
To indicate or predict something unfavorable or unpleasant.
- VERB
example
معنی(example):
ابرهای تیره باران را پیشبینی میکنند.
مثال:
Dark clouds forbodes rain.
معنی(example):
سکوت او نشانهای از مشکل در پیش است.
مثال:
His silence forbodes trouble ahead.
معنی فارسی کلمه forbodes
:نشان دادن یا پیشبینی کردن چیزی منفی یا غیرقابل قبول.