معنی فارسی forbruise

B1

آسیب زدن به چیزی به ویژه به شکلی که موجب ایجاد زخم یا کبودی شود.

To damage or injure, especially in a way that causes bruising.

example
معنی(example):

او سعی کرد میوه را با احتیاط بچیند.

مثال:

He tried to forbruise the fruit carefully.

معنی(example):

رفتار با احتیاط می‌تواند اشیاء آسیب‌پذیر را از آسیب حفظ کند.

مثال:

Careful handling can forbruise delicate items.

معنی فارسی کلمه forbruise

:

آسیب زدن به چیزی به ویژه به شکلی که موجب ایجاد زخم یا کبودی شود.