معنی فارسی forcedly

B1

به‌زور، به معنای انجام کاری به طور اجباری و ناخواسته است.

Done in a manner that is compelled or not voluntary.

example
معنی(example):

او به‌زور وظیفه را علی‌رغم احساس ناخوشی تمام کرد.

مثال:

He forcedly completed the task despite feeling unwell.

معنی(example):

او به‌زور صحبت کرد و سعی کرد ناامیدی‌اش را پنهان کند.

مثال:

She spoke forcedly, trying to hide her frustration.

معنی فارسی کلمه forcedly

:

به‌زور، به معنای انجام کاری به طور اجباری و ناخواسته است.