معنی فارسی forcedness
B2اجباری بودن، به معنای حالتی است که در آن یک عمل یا احساس بهزور و غیر طبیعی به انجام میرسد.
The quality of being done under compulsion or constraint.
- NOUN
example
معنی(example):
اجبار در لحن او باعث شد که همه احساس ناراحتی کنند.
مثال:
The forcedness of his tone made everyone uncomfortable.
معنی(example):
در خنده او یک اجبار واضح وجود داشت.
مثال:
There was an obvious forcedness in her laughter.
معنی فارسی کلمه forcedness
:اجباری بودن، به معنای حالتی است که در آن یک عمل یا احساس بهزور و غیر طبیعی به انجام میرسد.