معنی فارسی forcipated

B1

به معنای اینکه دارای زوائد یا اعضای خاص به شکل انسانی و قوی باشد.

Having forceps-like appendages or structures.

example
معنی(example):

قسمت‌های فورسیپاته گیاه در تولید مثل آن کمک کردند.

مثال:

The forcipated parts of the plant aided in its reproduction.

معنی(example):

ساختارهای فورسیپاته می‌توانند سازگاری برخی گونه‌ها را افزایش دهند.

مثال:

Forcipated structures can enhance the adaptation of certain species.

معنی فارسی کلمه forcipated

: معنی forcipated به فارسی

به معنای اینکه دارای زوائد یا اعضای خاص به شکل انسانی و قوی باشد.