معنی فارسی forcipation
B1عمل یا فرآیند عمل کردن به طوری که زوائدی به شکل پنس یا قیچی باشند.
The act or process involving forceps-like structures.
- NOUN
example
معنی(example):
فورسیپیشن در فرآیند تغذیه بسیاری از شکارچیان حیاتی است.
مثال:
Forcipation is crucial in the feeding process of many predators.
معنی(example):
درک فورسیپیشن میتواند به مطالعه تعاملات اکولوژیک کمک کند.
مثال:
Understanding forcipation can help in the study of ecological interactions.
معنی فارسی کلمه forcipation
:
عمل یا فرآیند عمل کردن به طوری که زوائدی به شکل پنس یا قیچی باشند.