معنی فارسی forcipulate

B1

فورسیپوله به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که شامل چنگال‌ها یا ساختارهای مشابه می‌باشد و در شناسایی موجودات نقش دارد.

Having characteristics related to pincers or claw-like structures.

example
معنی(example):

او ویژگی‌های فورسیپوله را در آناتومی حشره مطالعه کرد.

مثال:

He studied forcipulate features in the insect's anatomy.

معنی(example):

ویژگی‌های فورسیپوله می‌تواند به شناسایی گونه‌های مختلف کمک کند.

مثال:

Forcipulate characteristics can help identify different species.

معنی فارسی کلمه forcipulate

: معنی forcipulate به فارسی

فورسیپوله به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که شامل چنگال‌ها یا ساختارهای مشابه می‌باشد و در شناسایی موجودات نقش دارد.