معنی فارسی fore-part
B1قسمت یا ناحیهای که در جلوی چیزی قرار دارد.
The front section of something.
- NOUN
example
معنی(example):
قسمت جلویی مدل از قسمت پشتی جزئیات بیشتری داشت.
مثال:
The fore-part of the model was more detailed than the back.
معنی(example):
او بر روی قسمت جلویی استدلال تمرکز کرد.
مثال:
She focused on the fore-part of the argument.
معنی فارسی کلمه fore-part
:
قسمت یا ناحیهای که در جلوی چیزی قرار دارد.