معنی فارسی foreby
B1حرکت کردن به سمت جلو یا از کنار چیزی عبور کردن.
To pass by or go past something.
- OTHER
example
معنی(example):
خودرو به سرعت از کنار گذشت.
مثال:
The car moved foreby quickly.
معنی(example):
او تماشا کرد که قایق از کنار میگذرد.
مثال:
She watched the boat sail foreby.
معنی فارسی کلمه foreby
:حرکت کردن به سمت جلو یا از کنار چیزی عبور کردن.