معنی فارسی forebespeak

B1

پیشگویی کردن یا پیش بینی کردن وقایع آینده.

To predict or indicate something that is to come.

example
معنی(example):

علائم به نظر می‌رسید که تغییرات آب و هوایی را پیش‌بینی کنند.

مثال:

The signs seemed to forebespeak changes in the weather.

معنی(example):

کلمات او به نظر می‌رسید که مشکلاتی در پیش است.

مثال:

Her words seemed to forebespeak trouble ahead.

معنی فارسی کلمه forebespeak

:

پیشگویی کردن یا پیش بینی کردن وقایع آینده.