معنی فارسی foredenounce
B1محکوم کردن چیزی قبل از وقوع آن یا در آستانه وقوع آن.
To publicly declare something as wrong or evil in advance.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت تا به طور علنی به محکوم کردن این شیوههای مضر بپردازد.
مثال:
He decided to foredenounce the harmful practices publicly.
معنی(example):
این گروه هدف داشت تا پیشاپیش به نقد سیاستهای ناعادلانه بپردازد.
مثال:
The group aimed to foredenounce unfair policies ahead of the elections.
معنی فارسی کلمه foredenounce
:محکوم کردن چیزی قبل از وقوع آن یا در آستانه وقوع آن.