معنی فارسی foregoneness

B1

فقدان یا فراموش‌شدگی چیزی در گذشته، که تأثیر قابل توجهی به جا می‌گذارد.

The state of being something that has already happened and cannot be altered.

example
معنی(example):

فراموش‌ناپذیری این رویداد به خاطرگذشت زمان بود.

مثال:

The foregoneness of the event made it unforgettable.

معنی(example):

فراموش‌ناپذیری آن توسط بسیاری از شرکت‌کنندگان قدردانی می‌شود.

مثال:

Its foregoneness is appreciated by many participants.

معنی فارسی کلمه foregoneness

:

فقدان یا فراموش‌شدگی چیزی در گذشته، که تأثیر قابل توجهی به جا می‌گذارد.