معنی فارسی foreknowingly

C2

به‌طور آگاهانه، با علم به چیزی، معمولاً در ارتباط با دانستن پیامدها.

In a manner that indicates knowledge of future outcomes.

example
معنی(example):

او به‌طور آگاهانه انتخاب‌هایی کرد که بر شغلش تأثیر گذاشت.

مثال:

He foreknowingly made choices that influenced his career.

معنی(example):

او با آگاهی از خطرات موجود در پروژه پذیرفت.

مثال:

She foreknowingly accepted the risks involved in the project.

معنی فارسی کلمه foreknowingly

:

به‌طور آگاهانه، با علم به چیزی، معمولاً در ارتباط با دانستن پیامدها.