معنی فارسی foreordainments
B2مجموعهای از تعیینها یا پیشنویسهای که برای آینده افراد یا موضوعات خاص انجام شدهاند.
The plural form of foreordainment; acts of determining in advance.
- NOUN
example
معنی(example):
او معتقد بود که سرنوشتهای پیشتعیین شدهشان در ستارهها نوشته شده است.
مثال:
The foreordainments of their futures were written in the stars, she believed.
معنی(example):
فرهنگهای مختلف اعتقادات متفاوتی درباره پیشتعیینها دارند.
مثال:
Different cultures have varying beliefs about foreordainments.
معنی فارسی کلمه foreordainments
:مجموعهای از تعیینها یا پیشنویسهای که برای آینده افراد یا موضوعات خاص انجام شدهاند.