معنی فارسی foreordinating

B1

پیش‌تعیین، سازماندهی یا برنامه‌ریزی کارها به صورت اولیه و از پیش.

The act of arranging something in advance or determining its course beforehand.

example
معنی(example):

تلاش‌های پیشینی کمیته به موفقیت پروژه کمک کرد.

مثال:

The foreordinating efforts of the committee helped the project succeed.

معنی(example):

در پیش‌بینی رویداد، آن‌ها اطمینان حاصل کردند که همه چیز از قبل برنامه‌ریزی شده است.

مثال:

In foreordinating the event, they ensured everything was planned ahead.

معنی فارسی کلمه foreordinating

:

پیش‌تعیین، سازماندهی یا برنامه‌ریزی کارها به صورت اولیه و از پیش.