معنی فارسی foreordinated

B1

تعیین یا مشخص کردن کارها یا رویدادها به طور پیشین.

Having been arranged or organized in advance.

example
معنی(example):

رویدادهای پیش‌تعیین شده به نتیجه‌ای موفقیت‌آمیز منجر شد.

مثال:

The foreordinated events led to a successful outcome.

معنی(example):

آنها به شکلی پیش‌تعیین شده اتفاق افتادند، همان‌طور که پیش‌بینی شده بود.

مثال:

They were foreordinated to happen, as predicted.

معنی فارسی کلمه foreordinated

:

تعیین یا مشخص کردن کارها یا رویدادها به طور پیشین.