معنی فارسی foresing
B1پیشبینی یا مقدر کردن چیزهایی که ممکن است در آینده رخ دهد.
The act of predicting or foreseeing future events.
- VERB
example
معنی(example):
پیشبینی آثار تغییرات اقلیمی ضروری است.
مثال:
Foresing the effects of climate change is essential.
معنی(example):
متخصصان در حال پیشبینی نتایج احتمالی پروژه هستند.
مثال:
Experts are foresing potential outcomes for the project.
معنی فارسی کلمه foresing
:
پیشبینی یا مقدر کردن چیزهایی که ممکن است در آینده رخ دهد.