معنی فارسی foretalk
B1از پیش صحبت کردن درباره موضوعات یا نکات به منظور هماهنگی.
To discuss topics in advance for better coordination.
- VERB
example
معنی(example):
بیایید نکات اصلی را قبل از جلسه از پیش بگوییم.
مثال:
Let's foretall the main points before the meeting.
معنی(example):
پیشگویی ایدههای ما به روشنتر شدن اهدافمان کمک کرد.
مثال:
Foretalking our ideas helped clarify our objectives.
معنی فارسی کلمه foretalk
:
از پیش صحبت کردن درباره موضوعات یا نکات به منظور هماهنگی.