معنی فارسی forewarm

B2

هشدار دادن به کسی درباره وقوع یک رویداد قبل از اینکه رخ دهد.

To give advance warning about something that is likely to happen.

example
معنی(example):

دانشمندان مردم را درباره طوفان نزدیک هشدار دادند.

مثال:

The scientists forewarned the public about the impending storm.

معنی(example):

او به او پیشاپیش هشدار داد که به منبع غیرقابل اعتماد اعتماد نکند.

مثال:

She forewarned him not to trust the unreliable source.

معنی فارسی کلمه forewarm

: معنی forewarm به فارسی

هشدار دادن به کسی درباره وقوع یک رویداد قبل از اینکه رخ دهد.