معنی فارسی forgeable

B2

قابلیت یک ماده برای شکل‌گرفتن تحت فشار و حرارت.

Able to be shaped or molded under heat and pressure.

example
معنی(example):

این فلز در دماهای بالا قابل شکل‌گیری است.

مثال:

This metal is considered forgeable at high temperatures.

معنی(example):

برخی از پلاستیک‌ها نیز اگر به دقت گرم شوند، قابل شکل‌گیری هستند.

مثال:

Certain plastics are also forgeable if heated adequately.

معنی فارسی کلمه forgeable

: معنی forgeable به فارسی

قابلیت یک ماده برای شکل‌گرفتن تحت فشار و حرارت.