معنی فارسی forleft
B1باقیمانده، اشیایی که پس از یک رویداد یا عمل باقی ماندهاند.
Items that remain after an event or action has occurred.
- OTHER
example
معنی(example):
او اقلام باقیمانده را در کشو پیدا کرد.
مثال:
She found the forleft items in the drawer.
معنی(example):
آنها درباره آنچه که باید با منابع باقیمانده انجام دهند بحث کردند.
مثال:
They discussed what to do with the forleft resources.
معنی فارسی کلمه forleft
:
باقیمانده، اشیایی که پس از یک رویداد یا عمل باقی ماندهاند.