معنی فارسی forlese

B1

فرار کردن، دوری کردن از یک موقعیت یا احساسی که فرد را آزار می‌دهد.

To escape from something unpleasant or distressing.

example
معنی(example):

او سعی کرد با حواس‌پرتی از دردش فرار کند.

مثال:

She tried to forlese her pain by distracting herself.

معنی(example):

فرار کردن معمولاً با مکانیزم‌های مقابله‌ای مرتبط است.

مثال:

Forlese is often associated with coping mechanisms.

معنی فارسی کلمه forlese

: معنی forlese به فارسی

فرار کردن، دوری کردن از یک موقعیت یا احساسی که فرد را آزار می‌دهد.