معنی فارسی forlive
B1رها کردن، آزاد کردن خود از بارهای عاطفی و خاطرات دردناک.
To release or let go of negative thoughts or memories.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت خاطرات سخت گذشتهاش را رها کند.
مثال:
He decided to forlive the difficult memories of his past.
معنی(example):
رها کردن میتواند بخش اساسی از پیشرفت باشد.
مثال:
Forlive can be an essential part of moving forward.
معنی فارسی کلمه forlive
:رها کردن، آزاد کردن خود از بارهای عاطفی و خاطرات دردناک.