معنی فارسی forlore
B1فراموششده، چیزی که پیش از این حائز اهمیت بوده و اکنون فراموش شده است.
Something that was once significant and now forgotten.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روح فراموششده خانه متروکه آن را ترسناک میکرد.
مثال:
The forlore spirit of the abandoned house made it feel eerie.
معنی(example):
او از روزهای فراموششده بیگناهی صحبت کرد.
مثال:
He spoke of the forlore days of innocence.
معنی فارسی کلمه forlore
:فراموششده، چیزی که پیش از این حائز اهمیت بوده و اکنون فراموش شده است.