معنی فارسی forlornest
B1حتی بیشتر از تنهایی و ناکامی، احساس بیکسی و ناامیدی عمیق.
Feeling of deep sadness and abandonment, more intense than forlorn.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او هنگامی که او خداحافظی کرد، ناامیدانهترین نگاه را به او داد.
مثال:
He gave her the forlornest look when she said goodbye.
معنی(example):
ناامیدانهترین آهنگ اشکهایم را به چشمانم آورد.
مثال:
The forlornest song brought tears to my eyes.
معنی فارسی کلمه forlornest
:حتی بیشتر از تنهایی و ناکامی، احساس بیکسی و ناامیدی عمیق.