معنی فارسی forlornly

B1

به گونه‌ای که احساس تنهایی و ناکامی را نشان می‌دهد.

In a sad and abandoned manner, showing feelings of hopelessness.

example
معنی(example):

او ناامیدانه لبخند زد و سعی کرد غم خود را پنهان کند.

مثال:

She smiled forlornly, trying to hide her sadness.

معنی(example):

او ناامیدانه در خیابان‌های خالی پرسه می‌زد.

مثال:

He wandered forlornly through the empty streets.

معنی فارسی کلمه forlornly

:

به گونه‌ای که احساس تنهایی و ناکامی را نشان می‌دهد.